«گویند روزی فردی پیش طبیبی رفت و درحالی که از چهار طبع مخالف و سرکش «بلغم، صفرا، خون و سودا» اطلاعی نداشت با ناراحتی گفت: «طبیب، طبعم گرم است و استخوانهایم سرد، سردی با من نمیسازد و گرمی آزارم میدهد.»
طبیب با تعجب پرسید: «این ییلاق قشلاق را از کجا آوردهای؟!»
این مثل، کنایه از جمع کردن چند چیز مخالف با هم است.
منبع: «داستانهایی از ضربالمثلها»، رحیمه قلیزاده.
انتهای پیام
نظرات